خودِ من

  • ۰
  • ۰

و تو چه میدانی؟!.. (2)

"و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام"


میگن یکی از بزرگان در قنوت نمازهاشون یه بیت از حافظ می خوندن:

"زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن.."


و من..

آنقدر نیامدی که دیگر آنی نیستم که بودم!..

حتی بهتر هم نیستم!..

انگار کن ماشین یا حتی دوچرخه ای که 

از یک سربالایی بالا می رود

به ناگاه تماما رها شود..

دنده خلاص.. بی هیچ کنترلی..

بدون رکاب زدن یا حتی ترمز و توقف..

حالا ببین چه شدم؟!..


فقط تصورش را بکن.. 

حتی خودم هم فکر نمی کردم!..

حتی خودم..

همه چیز رها شده به حال خودش..

و من سودای رفتن دارم.. بالاتر رفتن.. 

بالا و بالاتر..

فقط تصورش را بکن..


و حالا من

هیچ سعی و تلاشی نمی کنم برای نیفتادن و آسیب ندیدنِ

هیچ چیز حتی از ارتفاع زیاد

و این برای خودم هم خیلی عجیب ه

همین چند روز پیش لپ تاپ م از روی کیف م از روی میز حدودا یک متری افتاد!

خدا رحم کرد.. کلی داده و اطلاعات و کارهای تزم توش بود..


آنقدر نیامدی که..  

من..

اما تو چگونه ای؟..

              

پ.ن.

کجام؟ کتابخانه دانشکده کامپیوتر شریف

  • ۹۸/۰۲/۰۹
  • زینب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی